یک نکته بسیار جالب خواندم:

           « کارل گوستاو یونگ، روانپزشک و فیلسوف بزرگ سوئیسی اعتقاد داشت که برخی از انسانها دو چهره دارند: چهره ای که به دیگران ( و حتی خودشان) نشان می دهند که یونگ آن را "ماسک" یا " نقاب" ( persona)  می نامید و چهره ای که در پشت این نقاب پنهان است که یونگ آن را سایه می نامید.

او اعتقاد داشت که "هر تعصبی، تردید سرکوب شده است." و هر کس که در هر زمینه ای دچار افراط است و در تلاش است تا سایه ای ( که برعکس چیزی است که نشان می دهد) را در پشت نقاب آن افراط پنهاهن می نماید.

اما بازی زندگی گاهی بازی پیچیده ای است . وقتی پدر و مادری دچار چنین نمایشی است در فرزند او تمایلی برای مقاومت در برابر این افراط شکل می گیرد.

" مثلاً در مقابل پدر یا مادری که بیش از حد منظم یا وسواسی است فرزندی بزرگ می شود که شلخته و بی نظم است. در برابر پدر یا مادری که بیش از حد درویش مسلک و پارسا نماست کودکی رشد می کند که پول دوست و حسابگر است و این همان چیزی است که یونگ می گوید:« هیچ چیز بیش از زندگی نزیسته والدین بر فرزندانشان تاثیر می گذارد.»"

به همین خاطر یونگ توصیه می کند که هنگامی که با فرزندانتان بر سر موضوعی اختلاف نظر شدید و درگیری  دارید و نمی توانید همدیگر را تحمل کنید زمانی را به این اندیشه و پرسش اختصاص دهید که " آیا این افراط فرزندم پاسخی به افراط من در جهت معکوس نمی باشد؟"

همچنان که در قانون سوم نیوتن می خوانیم :" هر عملی را عکس العملی است مساوی و در خلاف جهت آن."


            «ان شاء الله با زندگی نزیسته ام فرزندانم را بر سر دوگانگی قرار ندهم ...»