یک گوشه چشم

برای شما دو نفر که دوستتان دارم به اندازه همه ی دنیا ....

یک گوشه چشم

برای شما دو نفر که دوستتان دارم به اندازه همه ی دنیا ....

یک گوشه چشم

آنچه که می اندیشم ، برایش تلاش می کنم، انجام می دهم و نتیجه می گیرم یا بی نتیجه می ماند را می نگارم باشد که میراثی باشد برای آن دو نفر که دوستشان دارم به اندازه همه آفریده های پروردگار عزیز .
تقدیم به بهترینهایم ...

آخرین مطالب

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خدا» ثبت شده است

پس از آمدن از سفر مأموریتی، درگیری اداری شروع شد.

مسئول امور اداری از پرداخت مأموریت اداری و هزینه های آن برخلاف گفته قبلی خود که با هماهنگی با او انجام شده بود سر باز زد. با اینکه بسیار تلاش نمودم که مأموریتم پرداخت شود. امام موفق به دریافت آن نشدم و کلا بیخیال آن شدم.

از طرفی مبلغ ششصد هزار تومان از حقوقم کسر کردند وقتی پرسجو کردم گفتند دستور دیوان محاسبات است زیرا در سال قبل تفاوت تطبیق گرفته ای و آن مبلغ اضافه بود لذا یکجا از شما کسر گردید.

مبلغی که طی یکسال خورد خورد به من پرداخت شد یکجا در طی یک ماه کسر گردید.

بسیار ناراحت شدم . نه تنها حقم را نداند بلکه کسر هم کردند.

منکه از کارهای اینها سر در نیاوردم چند بار هم گفتم : لطفاً محاسبات و نحوه آن را برایم بفرمایید. اما کسی حاضر به پاسخگویی نیست.

در مملکتی که ملیاردی اختلاس می کنند و آنطرف مرزها پیدایشان می شود. براحتی حقوق عادی یک کارمند کسر می شود به بهانه اینکه زیادی داده ایم و یا اشتباه در صدور حکم بوده است.


            «ان شاءالله خداوند هدایتشان کند. »

  • SZ MT

ساعت 4 صبح بیدار شدم و وضو گرفتم و آماده حرکت شدم.

ساعت 5 صبح پس از نماز با قطار به تهران رفتم ...

تمام مدت در راه در این فکر بودم که از رفتنم راضی نیستم ...

و با خودم فکر می کردم حتما هواپیما سقوط خواهد کرد و دیگر فرزندانم را نخواهم دید ، دلهره ای به وسعت دلتنگی تمام پدران و مادران دنیا وجودم را فرا گرفته بود.

از فرودگاه مهرآباد به ساری رفتم و سپس به خزرآباد .

دو روز متوالی یکسره آموزش و کلاس آموزشی و بالا و پایین های آن بود.

سپس بازگشت و خستگی راه ...

تمام این مدت فرزندانم جلوی چشمانم بودند و نگران آنها ...



           «خدا را شکر بخیر گذشت ... »

  • SZ MT

دو ماه از زمان ارسال تقاضانامه به رئیس سازمان می گذرد. و هیچگونه عکس العملی دریافت نشد.

با همسرم که صحبت می کردیم گفت: « نحوه دستور رئیس سازمان، یعنی کتباًبه دفتر دستور داده است اما این دفتر است که برایش زمان ملاقات تعیین نکرده است . در اصل ضمنی به دفتر گفته است که نامه را بایگانی کنند.

بهر حال اینهم از سرکارگذاری روسای سازمان های ایران.

متاسفانه کار اگر به ادارات بیفتد احتمال عدم انجام آن حتی برای کارمندان به اندازه صفر است...

توکل به خدای مهربان که اوست حامی همگی مان.

  • SZ MT

م 1396/11/08 نامه ای به رئیس سازمان با محتوای رزومه کاری و درخواست نوشتم .

امروز ساعت 12 جواب داده شد.

دفتر : ملاقات با نامبرده تنظیم شود.

حس خوبی بود. حتی اگر یک عکس العمل کوچک به نامه من باشد. توکل به خدا

قبل از نوشتن نامه استخاره کرده بودم که می خواهم اقدام به اینکار نمایم. جواب استخاره ایه 56 سوره یوسف امد.

پس توکل کن.

گرچه همیشه کارم توکل است. اما گاهی هم از خاطر می برم.

امروز که جواب نامه را دریافت کردم. از خدا خواستم همیشه مرا در مسیر توکل قرار دهد.

ان شاءالله.

  • SZ MT
   عجب ... !!!!!
امروز می بایست با آن شرکت در خصوص دارائیهایم برای مهاجرت صحبت کنم.
بین ساعت 9 تا 10 قرار بود به من زنگ بزند.
اما نمیدانم چرا فراموش کردم گوشی ام را بیاورم ...
ابتدا کمی ناراحت شدم.
اما بعد به این نتیجه رسیدم که حتما حکمتی در این کار نهفته است...
فعلا می سپارمش به خدا ...
  • SZ MT

و اینک یک کشور با همه بررسی های من در پیش رو است ...

تنها باید اقدام نمایم و آن اسپانیا است ...

یک راه حل میانه و میانبر برای مهاجرت یافته ام البته با کمک خواهر و شوهر خواهرم ...

و آنهم مهاجرت از طریق تمکن مالی است ...

فقط باید حواسم را جمع کنم تا سرم کلاه نرود.

خدایا خودت تا بحال کمکم کرده ای ، خواهشا از این به بعد هم کمکم نما ...

تشکر.



  • SZ MT

نامه سابقه کاری نیامده اما یک پرینت از حساب تامین اجتماعی با کمک همسرم از یکی از دوستانش، مستقر در تامین اجتماعی دریافت کردم که خیلی کمکم کرد.

خوشبختانه سوابق کاری را بررسی کردم ، فقط یک ماه و 11 روز کسر دارم، که توسط شرکت به ثبت نرسیده است ...
شاید پس از دریافت نامه سابقه کاری آنهم اصلاح گردد. بهرحال براحتی برای باز نشستگی یا باز خریدی می توانم اقدام نمایم.
خدا را شکر که در همه ی گام ها همراهم است و کمکم می نماید.
خدایا ممنونم ...
  • SZ MT

عصر به خواهرم زنگ زدم و از وضعیت حسابشان پرسیدم ...
چون قرار است تا چهار شنبه مبلغ 200 میلیون تومان در حسابشان باشد تا بتوانند پرینت حساب بگیرند.
اما شخصی که قرار بود این مبلغ را به حسابشان بریزد گفت: دیگر نمی تواند.
بنابراین باید به گونه ای دیگر جور شود.
یکی از دوستانشان گفت: مبلغ 50 میلیون می ریزد.
و منهم که فقط 50 دارم قولش را به او دادم. و گفتم شاید بتوانم از جایی جور کنم اما با صحبت با همسرم ، او گفت: نمی تواند به کسی برای 5 میلیون رو بیندازد ولی خدا بزرگ است .
بلاخره کار خیر خودش راهش را می یابد. ان شاءالله.
  • SZ MT