یک گوشه چشم

برای شما دو نفر که دوستتان دارم به اندازه همه ی دنیا ....

یک گوشه چشم

برای شما دو نفر که دوستتان دارم به اندازه همه ی دنیا ....

یک گوشه چشم

آنچه که می اندیشم ، برایش تلاش می کنم، انجام می دهم و نتیجه می گیرم یا بی نتیجه می ماند را می نگارم باشد که میراثی باشد برای آن دو نفر که دوستشان دارم به اندازه همه آفریده های پروردگار عزیز .
تقدیم به بهترینهایم ...

آخرین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حساب» ثبت شده است

Journey going kids


Viaje a los niños


از جمعه خواهرزاده ام منزل ما بود با بچه ها کلی باهم خوش گذراندند.

دو شب شام بیرون بردمشون. یک شب براشون پیتزا ماکارونی درست کردم و شب دیگر سالاد اولویه.

کلی هم تو پارک بازی کردند.

آخر شب هم به خانه برگشتیم و یک شب تا صبح، دخترم و خواهرزاده ام بیدار ماندند. البته با  اجازه من.

دوشنبه خواهرم با همسرش آمدند و تا همراه دخترشان، چند روزی را برای تفریح به شمال بروند . از من خواست تا اجازه دخترو پسرم را بدهم تا همراه خود ببرند.

منهم با موافقت پدر بچه ها قبول کردم و بچه ها راهی شدند.

پس از رفتن بچه ها، ما خیلی تنها شدیم ...

حسابی برا ی بچه ها دلتنگ شدم. دوریشان خیلی برایم سخت است...

خواستیم خیلی زود بخوابیم اما دوری بچه ها حسابی ناراحتمان کرده بود و نمی توانستیم بخوابیم. تا نیمه شب تلویزیون روشن بود و من سرم به موبایل گرم بود...

و همسرم مستند می دید....


            «عزیزانم ! دوریتان برایمان خیلی سخت است ...»
  • SZ MT

22 و 23 اردیبهشت 97 از وزارت خانه مأموریت یافتم تا در یک کلاس آموزشی در مرکز استان مازندران شرکت نمایم ...

لذا مراحل اولیه را مهیا نمودم و با موافقت معاون مربوطه قرار بر این شد تا بصورت شخصی سفر نمایم و بعداً هزینه های سفر با ارائه فاکتور به حسابم واریز گردد.

یک سفر و یک مأموریت ...

کار اداری که گریزی از آن نیست . گرچه از یک هفته قبل کلی با رؤسا صحبت کرده بودم که شخص دیگری را جای من به این مأموریت بفرستند اما نپذیرفته بودند. بلاجبار علی رغم میلم، خودم برای این مأموریت آماده شدم ... ( 1397/02/20 پنج شنبه)
           « خدایا! قلبم پر از آشوب و دغدغه این سفر است. راهایم مکن .... »

  • SZ MT